معرفی وبلاگ
وبلاگ فرهنگ پایداری در راستای زنده نگاه داشتن نام و یاد شهدا و ایثارگران و همچنین ارج نهادن به ارزش های پاک و مقدس انقلاب اسلامی فعالیت می نماید
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 669018
تعداد نوشته ها : 1438
تعداد نظرات : 13
Rss
طراح قالب
GraphistThem229
بگذارید برگردم به عقب و همه چیز را از اول بنویسم. قبل از عملیات والفجر هشت برگشتم به گردان مالک و گروهان بهشتى. دو-سه ماهى که نبودم نیروهاى جدیدى آمده بودند که هیچ کدامشان را نمى شناختم. از جمله دو نفرى که توى دسته یک همه اش با هم بودند. یکى دیلاق و لنگ دراز که بعدها فهمیدم نامش محمد جواد محبى است و دیگرى مهدى زاده که قدش کوتاه بود و تو پر و خجالتى. عملیات که رفتیم این زوج نوجوان حتى لحظه اى از هم جدا نمى شدند. با هم تیر اندازى مى کردند و حتى آب خوردنشان هم با هم بود. این دو در گروهان بهشتى ماندنى شدند. باز هم باهم. على بیگلرى هم شده بود فرمانده دسته یک. این على هم اعجوبه اى بود.درست یادم است که گفته بودند مدت ز
1389/6/13
این بار در سفر با « راهیان نور» به « میمک » رفته ایم. شهرى در غرب ایران که دلیر مردان زیادى رفتند تا این تکه از موطن ایران ایستاده بماند و یادگارى باشد از روزگار شجاعت و انسانیت. منطقه میمک به دلیل بر خوردارى از موقعیت با اهمیت نظامى، همواره مورد توجه عراقى ها بوده است. آنها از دیرباز با طرح ادعاهاى واهى،حاکمیت بر منطقه میمک را خواستار بودند. در زمان رژیم طاغوت نیز این منطقه بارها شاهد درگیرى هاى مرزى بین دو کشور ایران وعراق بوده است؛ دقیقاً به همین دلیل بود که این منطقه جزو اولین مناطقى قرار گرفت که مورد هجوم و اشغال نیروهاى ارتش عراق واقع شد.> میمکارتفاع لوبیایى شکل «میمک&raqu
1389/6/13
سرلشکر صفوی با بیان اینکه بعید است اسرائیل تحمل شکست بزرگتر از جنگ 33 روزه را از ایران داشته باشد، گفت: اگر خطری متوجه ایران شود، از ابزارهای مختلف و اهرم‌های قدرت متعدد و سیستم‌های متنوعی جهت پاسخگویی به رژیم صهیونیستی بهره می‌گیریم.   گفتگو با سردار سرلشکر سید یحیی صفوی یا به قول بچه‌های جنگ و سپاه، "آقا رحیم" به بهانه دوم اردیبهشت سالروز تاسیس سپاه پاسداران صورت گرفت. 2 ساعت از دوران دفاع مقدس تا مهمترین موضوعات روز، زمان زیادی برای مصاحبه با فرمانده سابق کل سپاه نیست اما باید پذیرفت که دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا در امور مرتبط با نیروهای مسلح همواره سوژه‌ای معتبر ب
1389/6/13
فرمانده تیپ مستقل 44 قمر بنی‌هاشم (ع) می‌گوید: طرح‌ریزی و اجرای عملیات بیت‌المقدس در موقعیت حساس داخلی و اوضاع ملتهب خاورمیانه انجام شد و نتیجه آن برای ایران، منطقه و عراق بسیار سرنوشت‌ساز و تعیین‌کننده بود. سردار رضا محمدسلیمانی افزود: زمینه اجرای این عملیات و سرعت عمل در طراحی آن متاثر از نتایج عملیات‌های ثامن‌الائمه(ع)، طریق‌القدس و فتح‌المبین بود.وی ادامه داد: منطقه عمومی جنوب‌غربی اهواز و غرب رودخانه کارون در بین چهار مانع طبیعی قرار داشت که به ترتیب از شمال به رودخانه کرخه کور، از جنوب به رودخانه اروند،از شرق به رودخانه کارون و از غرب به هورالهویزه و ا
1389/6/13
من و روزهاى آغاز جنگ تحمیلى تقریباً همسن هستیم. سال هاى آخر جنگ از حرفهاى بزرگترها از تلویزیون از رزمندگان دوست و آشنا که از حال وهواى جبهه ها مى گفتند چیزهایى مى فهمیدم، چندبار هم از دور بمباران و موشک باران را دیده بودم. بعدها هم که جنگ تمام شد، گوشه هایى از روایت ۸ سال دفاع مقدس را در فیلم ها و کتاب ها و روزنامه ها که گاه بیگاه منتشر مى شد، اما «شنیدن کى بود مانند دیدن»، آن هم کارى به عظمت دفاع و ایثار و شهادت در راه خدا بى هیچ مزد مادى و منتى.آن روزهاى از خودگذشتگى، شهامت و اخلاص جوانان این آب و خاک براى ما نسل جوانى که حضور در جبهه ها را تجربه نکردیم و در میدان هاى جنگ و در بیابان هاى گرم و سوزا
1389/6/13
حسین که از قدرت بدنی خوبی برخوردار بود، هیچ گاه سعی نکرد زور خود را به رخ دیگران بکشد. یکی از همرزمان او وقتی شهید قجه ای فرماندهی سپاه زرین شهر را بر عهده داشت، درباره برخورد او با مجروحآن تعریف می کند: - حسین ابهت خاصی داشت. قدرت بدنی در کنار رفتار متین و با وقارش شخصیتی به او بخشیده بود، طوری که اراذل و اوباش منطقه از او هراس داشتند. گاهی عده ای از آنها را جمع می کرد و شبآنه به مقر سپاه می آورد. کنارشان روی زمین می نشست و شروع می کرد به نصیحت کردن. وقتی از او پرسیدم چرا آنها را در تاریکی شب به مقر سپاه می آوری؟ پاسخ داد! اگر در روز روشن و جلوی مردم اینها را به اینجا بیاوریم، خجالت زده می شوند و ضربه می خورند.
1389/6/13
بعد از عملیات فتح المبین، بلافاصله نیروها جهت انجام عملیات بیت المقدس آماده شدند. شور و هیجان عمومى مردم نسبت به آزادسازى خرمشهر بالا بود، اما به واسطه این که تصور آزادسازى خرمشهر قدرى مشکل به نظر مى رسید این امر چندان ابراز نمى شد. بالاخره پس از تصویب طرح ها و تهیه مقدمات براى این عملیات عظیم، لحظه موعود فرا رسید، عملیات عبور از رودخانه کارون و گرفتن سرپل با موفقیت انجام گرفت. دشمن فشار زیادى روى یگان هاى عمل کننده وارد ساخت. مقاومت جانانه رزمندگان اسلام، تلاش هاى دشمن را ناکام گذاشت. در همین مرحله بخشى از توپخانه دشمن توسط نیروهاى عمل کننده تصرف شد. بعد از این مرحله، تجدید قوا و سازماندهى یگان هاو گردان ها ضرو
1389/6/13
اشاره : سرهنگ ستاد محمد آقاجانی : یکی از رزمندگان پرتلاش و ایثارگر ارتش جمهوری اسلامی است . او اگر چه امروز به کارهای اداری و امورات محوله در سیستم نظامی مشغول است اما با خاطرات دوران دفاع مقدس زندگی می کند و هر از گاهی خاطرات دوستان شهیدش را به قلم می آورد. کاش همه رزمندگان خاطرات خود را قلمی می کردند تا جوانان این نسل که براستی تشنه شنیدن آن هستند از این خاطرات درس ها می گرفتند.یادمان باشد که اگر این خاطرات از سینه این عزیزان استخراج شود شاید این گنج از دستمان برود.ما ضمن تقدیر و تشکر از برادر رزمنده جناب سرهنگ ستاد محمد آقاجانی برای ایشان آرزوی سلامتی داشته و در انتظار دیگر مطالب و خاطرات زیبا و خواندنی ایشان
1389/6/13
تقدیم به روح آسمانی شهیدان علی نظر دینوی و محمد ترکمن:دلش می خواست خواندن و نوشتن یاد بگیرد ولی رودربایستی نمی گذاشت که بیان کند. هروقت نامه ای می رسید با علی که صمیمی تر بود به گوشه ای می رفت تا نامه اش را بخواند و یا جواب نامه را به علی می گفت که برایش بنویسد. یکی از روزهای گرم تابستان وقتی در یکی از سنگرهای نگهبانی نشست بودیم دلی به دریا زد و گفت : محمد! چکار کنم امضا یاد بگیرمگفتم ترکمن جان اول از هر چیز یاد بگیر که بتوانی بخوانی و بنویسی پس از آن امضا هم خودبخود یاد می گیری .قرار شد از همان روز خواندن و نوشتن یاد بگیرد و علی آموزش را بعهده گرفت . از آن پس هر فرصتی را که گیر می آورد تلاش می کرد و علی هم حقا
1389/6/13
وقتى به منطقه رسیدیم فرمانده رو به من کرد و گفت: حالا که براى آخرین بار اینجا هستید به بالاى دکل دیده بانى برو. من هم بلافاصله و بدون سید با یک قایقران به سمت دکل دیده بانى حرکت کردم دکل ۳۰ دقیقه با مقر فاصله داشت بعد از عبور از آبراه هاى پر پیچ و خم بین نیزارها به دکل رسیدیم. دکل دیده بانى در دید مستقیم دشمن قرار داشت. من در طبقه دوم دکل مستقر شدم و در کنار من ۴ نفر دیگر از گردان توپخانه و سایر گردان ها حضور داشتند.آنچه که برایم خیلى غیر عادى بود این بود که علاوه بر سکوت منطقه، هیچ گلوله اى شلیک نمى شد جابه جایى نیروهاى عراقى نسبت به روزهاى قبل بسیار محدود شده بود.سکوتى سنگین فضاى منطقه را پر کرده بود و تنها حر
1389/6/13
X