معرفی وبلاگ
وبلاگ فرهنگ پایداری در راستای زنده نگاه داشتن نام و یاد شهدا و ایثارگران و همچنین ارج نهادن به ارزش های پاک و مقدس انقلاب اسلامی فعالیت می نماید
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 669040
تعداد نوشته ها : 1438
تعداد نظرات : 13
Rss
طراح قالب
GraphistThem229
حاج غلامعلی آذر افشار در روز بیست و سوم تیرماه سال 1321 در تهران دیده به جهان گشود. پدرش مردی ساده زیست و مومن بود و به حرفه مکانیکی اشتغال داشت. خانواده 7 نفری آذر افشار در فقر و تنگدستی به سر می‌برد. غلامعلی در سنین نوجوانی به سختی کار می‌کرد و به صورت شبانه تحصیل می‌کرد. او تا سال ششم ابتدایی ادامه تحصیل داد و از آن به بعد با توجه به کهولت سن پدر و احساس مسئولیتی که نسبت به خانواده‌اش می کرد ترک تحصیل نمود و به صورت تمام وقت در یک «تعمیرگاه مکانیکی خودرو»، مشغول به کار شد. حاج غلامعلی آذر افشار درباره دوران کودکی خود می‌گوید: «پدر سالخورده بود. توان کار کردن نداش
جانباز شیمیایی بیژن هدایتی نیک فرد، فرزند عبدالله در تابستان سال 1347 در شهرستان قائم­شهر در استان مازندران دیده به جهان گشود. او در سال 1361 موفق به اخذ دیپلم متوسطه در رشته ریاضی گردید. در سال 1365 در رشته «کاردانی علوم آزمایشگاهی» در «دانشگاه شیراز» پذیرفته  و مشغول به تحصیل شد. او در حین تحصیل در دانشگاه  برای دفاع از میهن اسلامی عازم جبهه­های نبرد شد و در فروردین ماه 1367 در منطقه شاخ شمیران با بمباران شیمیایی دشمن بعثی دچار مجروحیت گردید. پس از اتمام جنگ و بهبودی نسبی، به ادامه تحصیل پرداخت. او در سال 1370در رشته «دکترای علوم آزمایشگاهی» در &l
سید محمد جوزی، فرزند سید علی، در اول مهر ماه 1344 در محله اختیاریه تهران در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود. پس از طی دوران طفولیت به مدرسه رفت و تا سال اول دبیرستان ادامه تحصیل داد. وی در سال 61 به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. بعد از عملیات فتح المبین بود که با خاک مقدس جبهه مانوس گشت و در تیپ های 10 سید الشهدا و 27 محمد رسول ا... با جانفشانی فراوان از دین و ناموس به دفاع برخاست. اولین مجروحیت وی در عملیات خیبر بود که دشمن از سلاح شیمیایی نیز استفاده کرد، اما روح او آنچنان بلند بود که آنرا به فراموشی بسپارد، به غیر از یک مورد آن هم در حلبچه.  آبهای سد دربندی خان عراق نزدی
پس از طی هفت سال دورة پزشکی در سال 78 می خواستم در دورة تخصصی شرکت کنم. در امتحان ورودی پس از قرائت قرآن به درخواست رئیس جلسه از شرکت کنندگان خواستند تا اقدام به برداشتن اوراق سوالات و پاسخ نامه ها کنند. من قبل از برداشتن برگة سوالات شروع به نجوا باامام زمان(عج) کردم. - آقاجان اگر من در این دوره قبول شوم و بتوانم به خلق خدا خدمت کنم، کمکم کن وگرنه کاری کن که من به همین پزشکی عمومی اکتفا کنم و موفق به قبولی شوم. آنقدر با اما م زمان(عج) صحبت کردم که با شماتت مدیر جلسه روبرو شدم. - سیدناصر چرا برگه ات را برنمی داری؟! نفر دوّم رشتة پوست دانشگاه تهران شدم و بیشک این قبولی را مدیون عنایات اما م زمان(عج) میدانم. زلزلة د
مصطفی رهنمایی (رهنما)، پدرم مرحوم شیخ عبدالحسین قاضی زاده، مادرم مرحومه صدیقه بیگم واحدی متولد 1304 شهر کرمانشاه پس از فرار رضاخان از ایران، شش ماه در قم (مدرسة رضویه) و سپس در کربلا و نجف مدت شش سال تحصیل و نویسندگی در چندین مجله از جمله الغری نجف، بالاخره به تهران بازگشتم و از پاییز 1329 مجله حیات مسلمین را منتشر کردم. قبل از آن دو سال مرا بر خلاف قانون به سربازی بردند و در آن ایام هم از مبارزه و تبلیغ دست بردار نبودم و حتی مدتی از سرباز ی ام را هم در حبس بودم. جمعیت مسلم آزاد را هم تأسیس کردم و اعلامیه هایی به طرفداری از فلسطین و کانال سوئز مصر (علیه فرانسه و انگلیس) و به پشتیبانی اندونزی و الجزایر و مراکش و..
تاریخ تولدم را پدرم در حاشیة صفحه ای از قرآن نوشته است [ 5/3/1330هجری شمسی مطابق با 19 رمضان 1370 هجری قمری]در روستای« حا جخلیل » از توابع شهرستان میانه در خانواد ه ای روحانی به دنیا آمدم و البته این تنها دلیل روی آوردنم به کسوت روحانیت نبود! فرزند اول پدرم هستم که بعد از من یک پسر و یک دختر خدا به او داد و مادرم را - وقتی که من شش ساله بودم-از او گرفت و همان سال به تهران مراجعت کردیم و در مجیدیه ساکن شدیم. بعد از ارتحال حضرت آیت ا لله العظمی بروجردی رضوا ن ا لله علیه خبر قیام 15 خرداد و نام مبارک حضر ت اما م خمینی(س) را از زبان پدرم شنیدم و شیفتة مرام آن عزیز شدم. پدرم از فعالین تظاهرات انقلابیون باز
ای امت حزب الله، من خود را کوچکتر ازآن می دانم که به شما پیامی داشته باشم ولی من باب تذکر و تشکر مطلبی چند عرض ادب می کنم اول آنکه به شما بگویم خداوند از شما تشکر کرده چرا که از بدو انقلاب در جبهه وپشت جبهه دین خود را نسبت به انقلاب اداء نموده اید اما باز مواظب باشید که دنیا فریبتان ندهد که ازیادخدا غافل شوید براستی که دنیا فریبنده است،ولی نه آنکه همیشه تمام کارهایشان با یاد خدا ، برای خدا ودر راه خداست ولی باز مواظب باشید . من به شما مژده می دهم که ما پیروز هستیم وخواهیم شد ولو که حقیر مهدی  ،و اما نباشد خدا ی نا کرد
1389/5/29
ای مردم ای دوستان وآشنایان و ای کسانی که فریاد نوشته های من به گوش شما می رسد توجه شما را به چند مسئله جلب می کنم  اول اینکه : از شما می خواهم این امام عزیز را تنها نگذارید وسعی کنید به تمام معنی مقلد او باشید که مقلد او بودن افتخار خواهد بود در روز جزا وهمچنین در مورد جنگ و جبهه کوتاهی نکنید اگر سستی کردید به قول امام اول ما شیعیان حضرت علی (ع) ضالمان را با دست خودتان بر خود مسلط کرده اید و می خواهم از آنهایی که از راه خدا فاصله گرفته اند برگردند که خداوند توبه پذیر مهربان است . اگر
1389/5/29
بسم‌الله‌الرحمن الرحیم ولاتحسبن‌الذین قتلوا فی سبیل‌الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند، بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند. با سلام بر بزرگ‌مرد جهان، محمدبن‌عبدالله (ص) پیامبر اسلام و با سلام و درود بر چهارده نور مقدس و با سلام و درود بر منجی عالم بشریت امام زمان (عج) و نائب برحقش امام امت و با سلام و درود بر مردم شهیدپرور ایران به خصوص خانواده‌های شهدا و اسراء‌ و مفقودین و مجروحین و معلولین و سلام و درود بر شهدایی که در حرم امن الهی یعنی مکه معظمه به شهادت رسیدند. اینجانب سیدهادی م
1389/5/29
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ولاتقولوا لمن یقتل فی‌سبیل‌الله امواتا بل احیاء ولکن لا تشعرون کسی را که در راه خدا کشته شده، مرده مپندارید ،بلکه او زندة جاوید است ولیکن شما این حقیقت را نخواهید یافت. بنام الله و بنام کسی که این هستی و زمین و آسمان را آفرید و بنام کسی که ما را از مشتی خاک آفرید و از روح خود در آن دمید و بنام آن که ما را از هستی به نیستی آورد. بنام خداوند صالحین و شهداء و صدیقین و بنام خداوند رب‌العالمین جلّ جلاله. سخن خود را شروع می‌کنم. با عرض سلام بر یگانه منجی عالم بشریت آقا امام‌زمان(عج) و نائب بر حقش امام امت و با سلام به خانواده‌های شهداء، اسراء و مفقودین
1389/5/29
X